دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

بررسی آیه شریفه اعداد و دلالت کتاب سبق و رمایه از ابواب فقه بر لزوم توانمند سازی جامعه اسلامی و ایجاد اقتدار و قدرت در جهت تهدید زدایی

گزیده تقریر درس خارج فقه جهاد سه شنبه 1395/8/4 آیة الله شيخ عباس کعبی
خلاصه تقریر درس خارج فقه جهاد استاد بزرگوار آیة الله شيخ عباس کعبی با موضوع

 ( بررسی آیه شریفه اعداد و دلالت کتاب سبق و رمایه از ابواب فقه بر لزوم توانمند سازی جامعه اسلامی و ایجاد اقتدار و قدرت در جهت تهدید زدایی.) 

تاریخ درس: سه شنبه 1395/8/4

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین 

و الصلاة و السلام علی خیر الانام محمد و آله الطیبین الطاهرین

باب شانزده از ابواب جهاد النفس و ما یناسبه باب "وجوب حسن الظن بالله و تحریم سوء الظن به" است. هر دو بعدش هست. روایت اول از نه روایت این باب را می خوانیم که این روایت صحیحه ایت.

روایت صحیحه ای را می خوانیم از امام رضا علیه السلام 

قال:  أحسن الظن بالله ، فإن الله عزوجل یقول : أنا عند ظن عبدی المؤمن بی ، إن خیرا فخیرا و إن شرا فشرا.

روایت از امام رضا علیه السلام هست که حسن ظن به خدا داشته باش که در حدیث قدسی وارد است که خداوند می فرماید آنجایی که بنده من به من حسن ظن داشته باشد من هم آنجا حاظرم و خواسته اش را بر آورده می کنم. 

اگر خدا می فرماید (ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین) و اگر می فرماید (انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب) اگر می فرماید (ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم)   ما باید قبول کنیم.



بحثمان در مورد اینکه گفتیم جهاد التمکین یحصل بامور؛

 الامر الاول، صناعة القوة؛ تولید قدرت و اگر به صورت مسئله شرعی بخواهیم در بیاوریم باید بگوییم هر مکلفی واجب است با تمام توان در تولید قدرت برای اسلام در جهت تحقق اقتدار اسلامی با هدف اجرای حاکمیت الهی تلاش کند. از مصادیق این تولید قدرت و ادله گفتیم آیه شريفه  (وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخيل ترهبون به عدو الله وعدوكم وآخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم وما تنفقوا من شيء في سبيل الله يوف إليكم وأنتم لا تظلمون فيه) است.

دولت هم واجب است مقدمات این تولید قدرت را برای افراد جامعه فراهم کند. اطلاق قدرت را به شکل کافی عرض کردیم. از کتاب آیات الاحکام فاضل مقداد توضیح آیه را می خوانیم. ایشان می گوید: اعداد و استعداد به یک معنی است و یعنی آمادگی. من قوة... يعنی مقدمات قدرت و اسباب قدرت را فراهم کردن. اگر علم است با علم و اگر این قدرت مستلزم توانمدسازی اجتماعی و نظامی است باز هم همینطور و هر کدام مقدماتی دارد. چه عده و چه عده. از رباط الخیل استفاده می شود وجوب مرابطه و مرزبانی مگر اینکه قیودی بعدا اضافه شود. لذا خداوند فرمود ترهبون به عدو الله که این ترهبون جواب یک سوال مقدری است که چرا باید قدرت آماده کنیم در حالی که مثلا دوران صلح است؟ این آمادگی بر اساس این آیه شریفه برای ترهیب دشمن نه قتال. برای ترساندن دشمن و ترساندن یعنی تهدید زدایی. آمادگی همه جانبه و تولید قدرت باعث رفع تهدیدهای داخلی و خارجی می شود. پس واژه "ترهبون" را نیز عرض کردیم. وگفتیم جمله حالیه است از اعدوا

بحثی هم هست در مورد ضمیر؛ که " ترهبون به" فرمود که مرجع "ه" چه چیزی است؟ یعنی قدرت شما بازدارنده است. قدرتی که تولید کرده اید. و از اعدوا این را می فهمیم.

سلفی ها به ضمیر در "به" کار ندارند و غرض را می گیرند و اصل ارهاب دشمن با هر راهی که به دست بیاید را جائز می دانند. در حالی که مطلق ارهاب دشمن از طریق شرعی جائز است نه غیر شرعی. این نیست که هدف وسیله را توجیه کند. از آیه شریفه استفاده نمی شود که ارهاب به نحو مطلق جائز یا واجب است. خصوصا نسبت به رفتارهای غیر انسانی با دشمن در معرکه. مثل تمثیل و تعذیب که در خود دستور العمل های جنگی پیامبر و امیرالمومنین  علیه السلام نهی شده است. اخلاق جنگ یکی از اصول جهاد در اسلام است، که در جای خودش آمده و کارهایی که می کنند خلاف مبنای آیه است. اینها استناد می کنند به فعل و سیره "خالد بن ولید" که سر "مالک بن نویره" را در دیگ پخت و از آن خورد تا دیگر دشمنان حساب ببرند. این رفتار وحشیانه است و جائز نیست. این کجایش اسلامی است؟! با چه اصول انسانی می خواند؟! یک نوع فقهی در نزد آنها است که فقه الدماء نام دارد و بحث البته در این باره مفصل داریم.

در مورد "عدو الله" در آیه شریفه  در مجمع البیان و کشاف و فقه قرآن راوندی هست که اهل مکه اند. مرحوم فاضل مقداد قبول نمی کند و می فرماید در  "ترهبیون به عدو الله" در واقع مصداق خصوصیت ندارد و القاء خصوصیت از مصداق مشرکین قریش بودن عدو می کنیم.

و "آخرین من دونهم"؛ گفته اند اهل قریضه بوده اند و در مجمع و البیان و کشاف و... گفته اند منظور منافقینند. فاضل مقداد می فرماید این قول خوبی است و بعید نیست که بغاة هم باشند. طبرسی در مجمع بیان چیز عجیبی گفته است که فاضل مقداد نقل کرده است که منظور جنیان کفره باشند و اینکه که شیهه اسبها جنیان کافر را اذیت می کند که این تقریبا معلوم است که این طور نیست.

بعد مرحوم فاضل مقداد فوائدی را در این باب بیان می کند. 

اولا روایت نقل می کند که منظور از "قوة" یعنی تیر اندازی و عکرمه گفته دژ و ابن سیرین گفته حصون  و منظور از حصون خیل است و اگر کسی وصیت کند ثلث مالش را به حصون بدهند از وصيتش معنای اسب فهمیده می شود و اسب بخرند و به عنوان مرزبانی در جبهه قرار بدهند. گفته شده که این در حصون وصیت کرد. و بعد شعری نقل می کند که منظور از حصون خیل است که فاضل مقداد این را مجاز بر می شمرد و قبول نمی کند و حقیقت معنایی آن را دژ بر می شمرد.

دوم خود "خیل" اینجا خصوصیت ندارد. خیل برای رباط است و خود رباط هم خصوصیت ندارد و برای قدرت است و آنچه خصوصیت دارد اقتدار است و هرچه سبب اقتدار می شود را باید آماده کنیم. 

سوم می فرماید الخیل از بارزترین و بزرگترین ابزار قتال است. گویی که مظهر قتال باشد و از پیامبر اکرم حدیثی را نقل می کنند: (ارتبطوا الخیل فان ظهورها لکم  عز) و بعد می فرماید چرا گفت و من رباط الخیل چون اعم اغلب در آن زمان رباط از خیل انجام می شد مثل نخل و رمان که برای بهشت ذکر می کنند که از بابت اعظم افراد فاکهه است.

ما جمع بندیمان از این آیه شریفه این است که هر چیزی که باعث اقتدار امت اسلامی و مسلمین می شود تکلیفی است بر عهده همه امت اسلامی و اصولا در اسلام ضعف مذموم است و اقتدار مدح شده است از امام صادق هست ان الله یبغض الضعیف الذی لا دین له ... الذی لا ینهی عن المنکر در نسخه بدل هست الذی لا زبر له زبر یعنی خشونت و قاطعیت ندارد و قدرت نهی از منکر نداشته باشد و نهی از منکر اقتدار می خواهد. در این زمینه مجموعه روایاتی را نقل می کنیم از کافی

عبدالله بن مغیره رفعه یعنی مرسل است تا اینکه می گوید قال رسول الله. اهل تسنن وقتی می گویند رفعه یعنی حدیث مرسل است و در کتابهای ما یعنی به سند خودش رسانده است به رسول الله، اما ما که سند آن را نمی دانیم فلذا حکم مرسل را پیدا می کند. در هر حال روایت می کنند که مضمونش این است که لحیه خود را حنا ببندند با رنگ سیاه که باعث ارهاب دشمن بشود. این البته در زمان جنگ های تن به تن و با شمشیر بود و این امروز خصوصیت ندارد و گفته اند: ( سیف و "ترس" ) یعنی شمشیر و سنگر.

[۱۰/۳۰،‏ ۲۲:۱۲] .: در ادامه آیه شریفه آمده است وَما تُنفِقوا مِن شَيءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيكُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ

معلوم می شود عده ای از مسلمانان بودند که وسائل مرزبانی را فراهم می کردند و خداوند به آنها می فرماید که این انفاق شما خسارت در پی ندارد و به آنها وعده اجر می دهد. (به مضمون آیه)

 از امام کاظم نقل می کنند اگر کسی چاهارپایی در مرز فراهم کند و انتظار دارد امر اهل البیت به فرج حاصل شود (و هو منسوب الینا ادر الله رزقه و شرح صدره و بلغه امله و کان عونا علی حوائجه) از این استفاده می شود که مرابطه  و مرزبانی حتی در عصر غیبت بنا بر قول کسانی هم که جهاد را مشروط به اذن امام می دانند مستحب است و اکید است و فضل دارد و البته در چارچوب دولت اسلامی. ممکن است کسی بگوید مرزبانی واجب کفایی است که اگر قرار است اگر نباشد امنیت سلب شود. فلذا نمی توانیم بگوییم مستحب است که با توضیحاتی که دادیم امر واضح گردید.

 و اما راوندی که آیه را در کتاب سبق و رمایه ذکر کرده است و سبق و رمایه هم می تواند یکی از ادله تولید قدرت و آمادگی نظامی باشد.

سبق مصدر است. سبق و رمایه یعنی مسابقه و تیر اندازی که عقدی شرعی است و فایده آن آمادگی نظامی است و می شود برای آن عوض قرار داد و بحث می شود که آیا این عقد جائز است یا نه؟

وا ژه ای هست در این بحث به نام خط و "خط" همان عوض سبق و رمایه است.  و گفتیم فایده سبق و رمایه اینکه آمادگی درست کند که وارد جنگ شویم. اصل این کتاب روایتی است که شیعه و اهل سنت نقل کرده اند؛  لا سبق إلا في نصل أو خف أو حافر

    تیر اندازی شتر دوانی اسب سواری از این سه قبلا در جنگ استفاده می شد و در  روایت هست که ملائکه قمار باز را لعن می کنند به استثنای مسابقه اسب و شتر دوانی . الریش هم وارد شده است. ریش نوعی تیر است که با پر نشانه گذاری شده چند پر و چند شعبه که اینجا روایات زیاد است، که این عقد سبق شرایطی دارد از جمله آن بلوغ دو طرف و خالی از حجر باشند و عقد بر خیل و بغال و حمیر می شود انجام داد که داخل در حافر است یا ابل و شتر یا فیله و فیلها و علی السیف مسابقه شمشیر زنی و "الحراب" که آهنی است و فرق می کند با نیزه و در مجموعه تیراندازی داخل می شود، که سبق اعم از رمی است. چون گفتیم نص روایت  سه مورد است؛ لا سبی الا فی نصل او خف او حافر.

 مسابقه با عوض در کشتی یا سفن در کشتی ها یا با پرنده ها یا مسابقه دو یا وزنه برداری و پرتاب سنگ و امثال اینها رهان در مورد اینها جائز نیست. دو دیدگاه هست دیدگاه درست که علما تقویت می کنند اصل این مسابقات حرام نیست اما مسابقه با گرو در مورد اینها جای اشکال است و حرام است. در مورد جام ورزشی هم گفته می شود اگر عوض نباشد و هدیه باشد بلا اشکال است.

 علی ای حال در فقه کتابی پیشبینی شده است به نام سبق و رمایة و فلسفه اش آماده سازی نظامی است.  در ما نحن فیه و بحثمان طبعا خیل و شمشیر و آن ادوات جنگی آن موقع تبدیل می شود به موارد معاصر و البته القای خصوصیت می کنیم و هر چیزی که باعث قدرت و ایجاد اقتدار بشود لازم است.

ارسال سوال