دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

6- ادله وجوب حفظ نظام اسلامی

هفتمین جلسه از سلسله نشست های علمی مرکز تحقیقات حکومت اسلامی در تاریخ 95/11/3 با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین کعبی در دبیرخانهم مجلس خبرگان رهبری برگزار شد.

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر الانام المصطفی ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین و الطاهرین لا سیما بقیه الله فی الارضین.

بحث در مورد ادله وجوب حفظ نظام اسلامی است که بخشی از آن به وجوب تحقق و استیفای مصلحت عمومی بر می گردد که متوقف بر حفظ نظام می باشد؛ مثل اقامه شرع و حدود الهی و احیای حق و عدل و مقابله با مفاسد ناشی از عدم وجود نظام از جمله هرج و مرج و اختلال در نظام.

همچنین گفته شد که ادله خاصی در این زمینه وجود دارد که بخشی از آن به بحث مرابطه و مرزبانی و بخشی از آن به وجوب دفاع از کیان اسلام و امت اسلامی و جان و مال و عِرض مسلمین بر می گردد که این جزو مقاصد شریعت و دفاع از بیضه اسلام است.

تا آنجا که گفته شده جهاد بر دو قسم است: ابتدایی و دفاعی. در مورد جهاد دفاعی هیچ کدام از علما و فقها مناقشه نکرده و فرموده اند جهاد دفاعی واجب است بالاجماع و متوقف بر اذن امام معصوم هم نیست. حفظ امنیت عمومی مسلمانان و جامعه اسلامی در مقابل مخلان به امنیت عمومی هم از مصادیق دفاع می باشد. مرحوم صاحب جواهر می فرماید: و كيف كان فلا إشكال في أصل الحكم بعد الأمر به و الحث الأكيد عليه كتابا و سنة.[1]

در مورد وجوب دفاع تقریبا اجماع هست و اختلافی نیست؛ بل هو إن لم يكن من الضروريات؛ یعنی اگر نگوییم این از ضروریات شرع مقدس است، فلا ریب من کونه من القطعیات؛ حداقل باید بگوییم این از امور قطعی جامعه اسلامی است.

مرحوم صاحب جواهر سپس مسأله ای را بیان می کند که به نحوی به مسأله دفاع بر می گردد. ایشان می گوید بله، می توانیم بگوییم در شرایطی که کفار دنبال اشغال بخشی از سرزمین اسلامی باشند؛ مثلا حمله نظامی کرده و بخشی از سرزمین اسلام را به شکل کامل اشغال بکنند در حالی که در رأس حکومت آن سرزمین اسلامی، حاکم جور وجود داشته، نه حکومت مشروع و بخواهند آنجا حکومت بکنند و آن حکومت جائر را از بین ببرند یعنی در رأس کشور اسلامی یک حکومت کافر قرار بگیرد و نسبت به مسلمان ها و دین مسلمان ها هیچ تعرضی نداشته باشد و فقط دنبال حکمرانی باشد؛ مرحوم صاحب جواهر می فرماید: اینجا می شود گفت که دفاع واجب نیست؛ بلکه بالاتر می توانیم بگوییم بل قد یقال بالحرمة؛ یعنی در این مورد اصلا دفاع کردن حرام است. به چه دلیل؟

ایشان چند دلیل ذکر می کند:

1-   ضرورة عدم جواز التغرير بالنفس من دون إذن شرعي؛ یعنی اینکه جانمان را در معرض خطر قرار بدهیم و اذن شرعی هم وجود نداشته باشد، این جایز نیست.

 اصل این است که ما جانمان را باید حفظ کنیم و اگر بخواهیم جانمان را فدا بکنیم باید برای دین فدا بکنیم. وقتی کفار می گویند که ما کاری به دینتان نداریم(در فرض فوق) و در عمل هم متعهد هستند و فقط حکومت می کنند، چرا ما جانمان را در معرض خطر قرار بدهیم؟ امیرالمؤمنین(ع) هم می فرمایند: «کُنْ‏ فِی‏ الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَب».[2] این گونه تفسیر می کنند که فتنه ای که اینجا امیرالمؤمنین می گوید کبن البون باشید آنجایی است که جنگ بین دو تا دولت باطل است مثل دولت کفر و جائر به ما چه مربوط؟ نباید خودمان را در معرض خطر قرار بدهیم.

2-   بل الظاهر اندراجه في النواهي عن القتال في زمن الغيبة مع الكفار في غير ما استثني؛ یعنی این مورد، مندرج در مواردی است که از قتال نهی شده است. ایشان می گوید قتال با کفار از حیث جهاد ابتدایی وظیفه امام معصوم است ولی به حیث جهاد دفاعی، استثنا است و می توانیم دفاع بکنیم ولی این از مصادیق دفاع نیست؛ چون کفار متعرض اسلام و دین یا جان مسلمانان نشدند بلکه آزادی هم دادند.

3-   إذ هو في الحقيقة إعانة لدولة الباطل على مثلها؛ یعنی این از مصادیق کمک به دولت باطل بر علیه دولت باطل دیگر است.

به نظر می رسد این فرمایش تمام نیست؛ به چند دلیل:

1-    دلیل اول، نهی از سلطه کفار است. خداوند می فرماید: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است» [3]، درست است که آن حکومت جائر و غیر شرعی است؛ اما صدق عنوان «کافر» به آن نمی شود.

2-   دلیل دوم، صریح آیات عدیده است؛ از جمله این آیه: «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ؛ [اما] خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده‏ اند باز نمى دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد زيرا خدا دادگران را دوست مى دارد. فقط خدا شما را از دوستى با كسانى باز مى دارد كه در [كار] دين با شما جنگ كرده و شما را از خانه ‏هايتان بيرون رانده».[4]

از این آیه استفاده می شود که قتال علیه کفاری که می خواهند بر سرزمین اسلامی سلطه داشته باشند، واجب است.

ممکن است گفته شود که این کفار، مسلمین را از سرزمین اخراج نکردند و فقط حکومت را به دست گرفتند و یا بر منابع طبیعی سرزمین اسلامی تسلط پیدا کرده اند.

می گوییم این یک نحو اخراج است؛ چون سرزمین اسلامی «فیء» است برای مسلمین و در اصل از آن مسلمانهاست. «فیء» یعنی رجوع؛ یعنی رجع علی المسلمین و حق مسلمین است. حال که کفار بر سرزمین اسلامی مسلط شده اند، این، یک نحو اخراج مسلمانان از ملک و دیارشان است و صریح آیه، وجوب مقاتله برای سرزمین و وطن است.

3-   اینکه صاحب جواهر می فرماید: من دون اذن شرعی، اذن شرعی آن آیات قتالی است که می فرماید: «لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ؛ و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمی کرد قطعا زمين تباه مى‏ گرديد»[5] و کار کفار، افساد و نشر الحاد است.

ممکن است بگویند آیاتی داریم که ناهی از قتال در زمان غیبت است، می گوییم مربوط به کفار نیست؛ چون در امر دفاع ما مأمور به دفاع هستیم و این از مصادیق دفاع است.

4-   اینکه می گویند در مقابل دولت باطل باید بی تفاوت باشیم؛ مقصود این است که در حکمرانی نه تابع دولت جائر بشویم نه دولت کافر؛ اما دفاع از سرزمین اسلام به معنای تقویت دولت جائر نیست؛ بلکه مقابله با کفار برای بازگشت سرزمین اسلام است و این جایز است بلکه واجب است. غیر از اینکه در صورت تسلط کفار، اینها بر نفت و گاز و سرمایه و امکانات مسلمانان مسلط می شوند و ما روایاتی داریم که می فرماید: مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ فهُو شَهيدٌ.[6] حال این بیت المال که این قدر برای اسلام عزیز است، ممکن است به همین راحتی از آنِ کفار بشود؟

همین که به ما بگویند نماز بخوانید و روزه بگیرید و دیگر ما به آنها کار نداشته باشیم، این خلاف بدیهیات اهداف اسلام است. لذا حضرت امام(ره) در تحریر الوسیله ذیل خاتمة امر به معروف و نهی از منکر، فصلی را تحت عنوان «فصل فی الدفاع»[7] باز می کند و متعرض این مسائل می شود و می فرماید: اگر کفار بخواهند بر سرزمین مسلمانان مسلط بشوند، دفاع از سرزمین اسلامی حتی بدون اذن حاکم شرع واجب است.

بله؛ مرحوم صاحب جواهر استدراک می کند و می فرماید: نعم لو أراد الكفار محو الإسلام ودرس شعائره وعدم ذكر محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وشريعته فلا إشكال في وجوب الجهاد حينئذ ولو مع الجائر؛ یعنی اگر کفار بخواهند اصل اسلام را از بین ببرند و شعائر اسلام را مندرس و کهنه بکنند و بگویند کسی حق ندارد نام رسول الله(ص) را بیاورد و حق ندارد اذان و اقامه بگوید؛ آن موقع حتی اگر در رأس حکومت، حاکم جائر و ستمگر باشد، آن موقع دفاع از اسلام و حاکمیت اسلام و نظام اسلام واجب است؛ چه برسد به اینکه در رأس نظام، حکومت شرعی باشد که این به طریق اولی واجب می شود.

بعد می فرماید: لا إعانة سلطان الجور؛ یعنی این، دفاع از حاکمیت جائر نیست؛ بلکه دفاع از حاکمیت اسلامی است. می فرماید: بل الإجماع بقسميه عليه؛ یعنی بلکه هر دو قسم اجماع(محصل و منقول) بر این دلالت می کند که اینجا دفاع واجب است. مضافا إلى النصوص[8] بالخصوص التي تقدم بعضها و إلى عموم الأمر بالقتال في الآيات المتكثرة الشاملة للفرض؛ یعنی بنا بر فرض ما، عموم و اطلاق آیات جهاد، شامل دفاع از سرزمین هم می شود. مرحوم کاشف الغطاء در کتاب «کشف الغطاء عن احکام الشریعة مبهمات احکام شریعه الغراء»، برخلاف صاحب جواهر، دفاع از سرزمین در اثر هجوم کفار را واجب می داند.

در مجموع، یکی از ادله وجوب حفظ نظام اسلامی، ادله ای است که به وجوب دفاع بر می گردد و شاید روایات مرابطه و مرزبانی -که در جلسه گذشته توضیح داده شد- به یک شکل شامل احکام دفاع هم می شود.

اما مسأله بسیار مهمی که الان مورد بحث ماست و یکی از احکام خیلی مهم و ارزشمند است و کمتر در موردش بحث شده، «جهاد اهل البغی» است. یکی از ادله بسیار مهم برای وجوب دفاع از نظام اسلامی، جهاد البغاة است.

در کتاب جواهر الکلام احکام جهاد بغات آمده است.[9] پایه تشریع جهاد بغات در فقه اهل بیت و همچنین در فقه مذاهب اربعه بر می گردد به جهاد امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب(ع) در دوران خلافتشان با «ناکثین»[10]در جنگ جمل و «قاسطین»[11] در صفین و جهاد با «مارقین»[12] که خوارج نهروان بودند.

جهاد با این سه گروه، مبنایی شد برای وجوب جهاد با بغات یا کسانی که با اقدام مسلحانه و قیام مسلحانه جهت براندازی نظام اسلامی تلاش می کنند؛ چون بغات با سلاح و قیام مسلحانه جهت براندازی دولت اسلامی اقدام کردند و مقابله با بغات بر دولت اسلامی واجب است؛ آن هم وجوب شرعی. اما مطلب قابل اهمیت در این زمینه این است که فقهای معظم در بحث جهاد و بغات این گونه می گویند که «باغی» کیست؟ جواب می دهند: من خرج علی المعصوم من الائمة فهو باغ واحدا کان کابن ملجم ـ لعنه الله ـ أو اکثر کاهل الجمل و صفین می گوید[13]؛ یعنی آن کسی که علیه امام معصوم قیام بکند باغی است. منظور از خروج یعنی قیام مسلحانه علیه امام معصوم. یا مرحوم محقق خویی در منهاج الصالحین می فرماید: و هم الخوارج على الامام المعصوم عليه السلام الواجب إطاعته شرعا؛[14] یعنی قیام مسلحانه علیه امام معصومی که شرعا اطاعتش واجب است، جهاد بغات است؛ لذا می گوییم حفظ نظام واجب است و مقابله با توطئه گران بین المللی هم واجب است و باید آنها را در واقع سرکوب کرد تا دولت و نظام باقی بماند.

سؤال: به چه دلیل تعمیم می دهیم؟

جواب: برخی از فقهایی که فرموده اند منظور از جهاد بغات، جهاد با کسانی است که علیه معصوم خروج کرده اند، این پیش فرض در ذهنشان قوی بوده که شرایط مسلمین به نحوی پیش می رود که مسلمانان در عصر غیبت اصلا موفق به تشکیل دولت اسلامی مشروع نمی شوند؛ چون اگر قرار است حکومت تشکیل شود، دیگر چرا امام زمان(ع) غائب هستند؟ لذا این ذهنیت در بین فقها بود و فلسفه غیبت و همه ابعادش را در نظر گرفته نبودند و می گفتند مصداق منحصر به فرد بغات، ناکثین و قاسطین و مارقین علیه امام علی(ع) هستند. بنابراین هرگاه علیه حکومت مشروع اقدام مشابهی شد، جهاد بغات واجب است، آن هم فقط زیر پرچم امام معصوم. اما با فرض تشکیل دولت حق در عصر غیبت و اثبات ولایت فقیه و تشکیل دولت اسلامی، حفظ این دولت اسلامی واجب است و کسانی که اقدام به براندازی این دولت اسلامی بکنند، باید با آنها جنگید. اما آیا صدق عنوان جهاد هم می شود؟

پاسخ این است که: بله؛ اولا تمسک به روایاتی از امیرالمؤمنین (ع) که صدق عنوان جهاد به این است، می کنیم؛ آن هم جهاد بغات. ثانیا؛ به آیات و روایات دیگر و حتی اجماع و عقل تمسک می کنیم که جهاد بغات قابل توسعه بر قیام علیه حکومت اسلامی مشروع در عصر غیبت است و مقابله با نظام اسلامی واجب الاطاعة در عصر غیبت، از مصادیق بغی است. در سیره امام علی(ع) و روایات ایشان، خطبه ای است که حضرت در مسیر جنگ جمل ایراد کرده اند. حضرت اینگونه می فرماید: «إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ رَسُولاً هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ لاَ يَهْلِكُ عَنْهُ إِلاَّ هَالِكٌ وَ إِنَّ اَلْمُبْتَدَعَاتِ اَلْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ اَلْمُهْلِكَاتُ إِلاَّ مَا حَفِظَ اَللَّهُ مِنْهَا؛ خداوند پيامبرى فرستاد، راه نماينده، با كتابى ناطق و آيينى برپا و پايدار. هلاك و تباه نشود، جز آنكه خود هدايت نپذيرد و به صلاح نيايد. بدعتها و كارهايى كه به سنّتها همانندند و از سنّتها نيستند، هلاكت و تباهى مردم را در پى دارند. مگر آنكه خدا بندگان خود را از تباهى نگه دارد».[15]

بعد می فرمایند: «وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اَللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لاَ مُسْتَكْرَهٍ بِهَا؛ حكومت خدايى، نگهبان كارهاى شماست. پس به رغبت تمام از آن فرمان بريد نه از بيم ملامت ديگران يا از روى اكراه.

حاکم اسلامی و حاکمیت الهی به «سلطان الله» تعبیر شده؛ یعنی حاکمیت الهی که در رأسش حاکم شرعی است. می فرماید این حاکمیت الهی باعث حفظ جامعه اسلامی می شود؛ «عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ» یعنی حاکمیت اسلام و حاکم اسلامی حفظ می کند مسائل شما را و شما باید اطاعت بکنید؛ هم از قوانین و مقررات اسلامی و هم از حاکم اسلامی، نه با صرف ملامت و سستی کردن و با اکراه و اجبار؛ بلکه داوطلبانه و با اختیار باید از حاکمیت اسلام و حاکم اسلامی دفاع کنید و عقب نشینی نکنید.

بعد حضرت قسم می خورند می فرمایند: وَ اَللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اَللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ اَلْإِسْلاَمِ؛ و گرنه، به خدا سوگند،
خدا دولت اسلام را از ميان شما به درخواهد برد. پس حفظ نظام اسلامی واجب است.

سپس می فرماید: ثُمَّ لاَ يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ اَلْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ؛ دیگر هیچ وقت به شما بر نمی گردد مگر اینکه دیگران حکومت بکنند و نسل ها بگذرد شاید حاکمیت دوباره به دست شما برگردد. پس حفظ حاکمیت اسلامی و نظام اسلامی و حاکم اسلامی واجب است.

حضرت در مورد ناکثین فرمودند: إِنَّ هَؤُلاَءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ؛ اينان دست اتحاد به هم داده ‏اند و به خلاف من برخاسته ‏اند زيرا از حكومت من ناخشنودند و من صبر مى‏كنم تا آنگاه كه بترسم كه صبر من اختلاف و افتراق شما را در پى داشته باشد.

سپس فرمودند: فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا اَلرَّأْيِ اِنْقَطَعَ نِظَامُ اَلْمُسْلِمِينَ؛ اگر اين انديشه را كه در سر دارند، به پايان برند، نظام كار مسلمانان از هم گسيخته گردد. پس برای جلوگیری از اختلال و فروپاشی نظام مسلمین و برای حفظ انسجام درونی جامعه اسلامی و پرهیز از دو قطبی شدن و برای حفظ حاکمیت اسلامی و حاکم اسلامی، قتال با دشمنان واجب است. اینها مخالف سنت رسول الله(ص) هستند، دنبال امتیازات ویژه بودند، دنبال رانت و منصب بودند و به اهدافشان نرسیدند. همجنین از امیرالمؤمنین کینه داشتند و لذا جنگیدند.

از این روایات به خوبی استفاده می کنیم که فلسفه جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین، حفظ نظام و وحدت و حاکمیت و حکومت اسلامی است؛ بنابراین اینجا شخص حقیقی امام مطرح نبوده، بلکه بغات علیه شخصیت حقوقی امام فعالیت می کردند یعنی حکومت امام.

مقام معظم رهبری در 19 دی فرمودند: «مردم هم باید بدانند، جوانهای ما هم باید بدانند، کارگرهای ما هم باید بدانند، دانشگاهی‌های ما هم باید بدانند؛ بدانند که هدف دشمن -حالا گاهی در رادیوها و در تشکیلاتشان میگویند که هدف ما شخص فلانی است، مثلاً فرض کنید علی خامنه‌ای، ولی دروغ میگویند- هدفشان ملّت ایران است، هدفشان ایران اسلامی است، هدفشان نظام اسلامی است».[16]

استدلال دوم، نامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر است: هذا ما أمر به عبد الله علی أمیرالمؤمنین، مالک بن الحارث الأشتر فی عهده الیه، حین ولاه مصر: جبایة خراجها، و جهاد عدوها، و استصلاح أهلها، و عمارة بلادها[17]؛ این فرمان بنده خدا علی امیرالمؤمنان است به مالک اشتر پسر حارث، در حکمی که به وی داده، هنگامی که او را به حکومت مصر گمارد، تا خراج آن را فراهم آرد و با دشمنان آن پیکار کند و کار مردم را سامان دهد و شهرهای آن را آباد سازد.

امیرالمؤمنین(ع) چهار دستور به مالک اشتر به عنوان والی و حکمران مصر داده اند.

مرحوم نائینی در کتاب «منیة الطالب» و در برخی دیگر از کتابهایشان می گویند: اختیارات ولی فقیه مثل اختیارات مالک اشتر است در مصر. بعد در این عهد امام(ع) چهار وظیفه برای حکومت ذکر می کند:

1-    مدیریت منابع مالی؛ اینکه دولت خرج دارد و برای اینکه خرج دولت تأمین بشود باید منابع مالی از مالیات تأمین بشود. مالیات منبع درآمد اصلی دولت اسلامی است.

2-   حفظ امنیت داخلی و بین المللی حکومت اسلامی و ملت است و جهاد با دشمنان دولت اسلامی واجب است؛ یعنی بعد از مدیریت منابع مالی اصلی ترین وظیفه دولت تأمین نظم و امنیت عمومی است. نظم و امنیت در مرزهای جغرافیایی دولت اسلامی و نظم و امنیت فراتر از آن در مقابل تجاوزگران سرزمین اسلامی است.

3-   اصلاح اوضاع فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فنی و علمی زندگی معنوی و اخلاقی مردم؛ اینکه مردم بتوانند به مرتبه و مدارج کمالشان برسند.

4-   امارت بلاد، عمران و آبادانی؛ مثل ساخت و ساز و یا خدمات عمومی مثل پل و بیمارستان و غیره و از این فرمایش امیرالمؤمنین می توانیم استفاده بکنیم که بودجه مربوط به اصلاح اوضاع مردم مقدم بر بودجه عمرانی است و تأمین بودجه از لحاظ مالیات مقدم است.[18]

بنابراین این هم یک دلیل بر اینکه جهاد علیه بغات جهت حفظ نظم و امنیت دولت اسلامی ویژه معصوم نیست و قابل توسعه است.

مطلب دیگر حائز اهمیت و مهم در بحث جهاد بغات این است که بلافاصله، جنگ مسلحانه اتفاق نمی افتد، بلکه ابتدا بصیرت سازی و آگاه کردن مردم و برطرف کردن شبهات اولیویت دارد؛ لذا توبه مخلان به امنیت عمومی و اقدام کنندگان بر علیه براندازی قابل قبول است و در صورت توبه جرمشان از بین می رود؛ البته اگر انسانی کشتند و مالی را آتش زدند یا حق عمومی یا خصوصی به عهده شان آمده، باید تقاصش را بدهند. اما از حیث مخالفت با دولت اسلامی هر موقع که اینها قانع بشوند و برگردند، کافی است و جرمشان پاک می شود. لذا امیرالمؤمنین فرمودند: سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ[19]

حضرت هم با ناکثین در بصره و هم در صفین با مارقین خیلی مذاکره و گفتگو وعظ و نصیحت کردند، اتمام حجت کردند، نامه نوشتند، پیک(عبدالله ابن عباس) فرستادند و با معاویه بیش از 3 ماه نامه نگاری کرده و رایزنی کردند و بیش از 11هزار نفر از خوارج نهروان را برگرداندند. حضرت با ناکثین هم همین کار را کرد به گونه ای که زییر ابن عوام را دچار پشیمانی کرد. حتی حضرت به زبیر فرمودند زبیر یادت هست رسول الله به شما فرمود که یک زمانی می آید که شما به این علی ابن ابی طالب ظلم می کنی و با او می جنگی و تو منکر شدی و گفتی چگونه؟[20] و لذا زبیر یادش آمد و شک کرد. حتی سیوطی در کتاب الدر المنثور ذیل آیه شریفه «وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»[21] می گوید: زبیر ابن العوام می گفت من این آیه را چقدر می خواندم اما متوجه نمی شدم که مصداق این آیه ما هستیم تا جنگ بین مسلمین اتفاق افتاد و اصحاب بدر دو جناح شدند: یک جناح طلحه و زبیر و یک جناح امیرالمؤمنین(ع).[22] پشیمان شد و شک کرد ولی صاحب جمل، عبدالله ابن زبیر، فرزندش را تحریک کرد. بنا بر یک روایت، زبیر متارکه جنگ کرد و به خانه یک تمیمی رفت ولی  یکی از اصحاب جمل زبیر را کشت و بعد از آن بود که امیرالمؤمنین از کشته شدن زیبر تأسف خورد و فرمود: من شمشیر زبیر را می دیدم که سختی را از چهره رسول الله می زدود. به هر جهت، روشنگری و بصیرت افزایی و برطرف کردن شبهه، قبل از جنگ نظامی واجب است.

 

در پایان، جلسه پرسش و پاسخ برگزار گردید.


[1]  جواهر الکلام ج21 ص47                       

[2]  در فتنه‌ها همچون شتر بچه‌ای باش که نه پشتی برای سواری دادن و نه شیری برای دوشیدن دارد. ( صبحی صالح، نهج البلاغة، ص 469)

[3]  سوره نساء آیه 141

[4]  سوره ممتحنه آیه 8 و 9

[5]  سوره بقره آیه 251

[6]  پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: هركه در راه دفاع از مالِ خود كشته شود، شهيد است.

[7]  تحریر الوسیله، ج1 ص485

[8]  ر.ک: الوسائل،  الباب ٦ و ٧ من أبواب جهاد العدو.

[9]  جواهر الکلام، ج21 ص322 به بعد

[10]  کسانی که بیعت را نقض کردند.

[11]  کسانی که از حق و عدل منحرف شدند.

[12]  کسانی که از حق فاصله گرفتند.

[13]  شهید ثانی، الروضة البهیة ج2 ص407

[14]  منهاج الصالحین، ج1 ص389

[15]  نهج البلاغة خطبه 169

[16]  35367http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=

[17]  نهج البلاغه نامه 53

[18]  برای مطالعه بیشتر ر.ک: کتاب «بایسته های حکمرانی در فرمان حکومتی امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر»، عباس کعبی

[19]  نهج البلاغه خطبه 169

[20]  بحار الانوار، ج32، ص204

[21]  «و از فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد ( بلکه همه را فرا خواهد گرفت چرا که دیگران سکوت اختیار کردند. ) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد!» (سوره انفال آیه 25)

[22]  ر.ک: الدر النثور، ج4 ص46

ارسال سوال